آیا این گزاره درست است ؟! حکمرانی دیجیتال مشکل دانش را دولت ها حل می کند؟
موضوع دست نوشته: حکمرانی دیجیتال + فن آوری بزرگ داده + دانشمندان علم داده
مشکل فقر دانش همواره در تمامی دولت ها مطرح بوده است اما این واقعیت به دوره جدیدی رسیده است ، دوره ای که به جرات می توان گفت نقش بزرگ داده ها در تصمیم گیری های عمومی دولت ها و حاکمیت ها محرز است و تصمیم گیری های مبتنی بر دانش های نوظهور در شیوه اداره امور نوین ، امری الزامی شده است. نمونه این فقر دانش را می توان در اتفاقات 6 ماهه اخیر کشور ، خصوصا در مورد نحوه مدیریت و شیوه مقابله با بحران کوید 19 جستجو کرد جایی که تصمیم گیران صرفا به شنیده ها و منابع تایید نشده اکتفا کردند ، منظور خط مشی بهداشتی توصیه شده دولت برای مقابله با بحران کوید19 است خط مشی ای که ایمنی گله ای را توصیه و عملیاتی نمود و امروز نه تنها این موضوع حل نشده است بلکه در آستانه ورود به فاز سوم این بحران با تخمین مرگ و میر روزانه 1500 نفری هستیم. شیوه ای که سازمان بهداشت جهانی هم آن را به شدت رده کرد ولی متاسفانه در روزهای اولیه بحران از مسئول مرتبط شنیده شدکه قرنطینه کردن ، روشی منسوخ و مربوط به جنگ جهانی اول و حتی قرون وسطی است و هیچ کس هم از او نپرسید که بر اساس چه استدلال و مدلی این شیوه را درست می داند ؟!
بنابراین و با این شرایط پیش آمده و خروجی های ناموفق که همواره دولت از مسئولیت پذیری آن شانه خالی کرده است و عمدتا مردم را مقصر می داند باید پذیرفت که در این دوران قطعا نمی توان به راحتی قبل اقدام به تصمیم گیری عمومی نمود چرا که در دنیای پیچیده امروز و با وجود مسائل نوظهور و ناشناخته، ما از نتایج و پیامدهای آن بی اطلاع هستیم و خواهیم بود.
یکی از مهمترین نکاتی که سیاسیون کشور ما ، آن را به درستی درک نکرده اند وجود دیدگاه های مختلفی است که در مورد رابطه بین قدرت شرکت های بزرگ فن آوری و خط مشی گذاری ها در عصر دیجیتال وجود دارد شاید گفتن این جمله خیلی سخت و دردناک باشد ولی به احتمال قوی دولت مردهای ما حتی روشی برای تعادل و یا خنثی کردن قدرت این شرکت های بزرگ را هم ندارند و حتی بلد هم نیستند. نمونه های آن بسیار فراوان است اما برخی از مهمترین آنها که در سال های اخیر در کشور ما خبر ساز بوده است عبارت هستند از:
- شبکه های اجتماعی و در راس آنها تلگرام
- ارز دیجیتال و فن آوری زنجیره بلوکی ، نمونه آن Bitcoin
حال سوال اینجا است که مدیریت پدرانه یا همان پاترنالیسم که در خیلی از موارد تبدیل مداخلات پدرانه می شود چقدر با خط مشی ها و ادبیات لوکس مدیران فعلی کشور ، نظیر شعارهایی چون ایران دیجیتال و یا ایران هوشمند هم سویی دارد ، شخصا که آنها را در دو سوی طیف می دانم چون معتقد هستم که باورهای عمیق اساسی (Deep Core Beliefs) آن سیاست مدران با هم ، فرق فاصله داری دارد که دلایل آن را می توان در موارد زیر جستجو نمود.
این سطح از تفاوت به پیشفرض های هستی شناسانه و هنجاری بسیار کلی در مورد ماهیت انسان، اولویت های نسبی ارزشهای بنیادی مثل آزادی و برابری، اولویت نسبی رفاه گروه های مختلف، نقش صحیحتر دولت در برابر بازار و ... اشاره دارد.
افکارهای گروه های چپ و راست سنتی ایران اساسا در سطح عمیق خاص خود قرار دارند منظور تفکرات ایدئولوژیک متفاوت آنها است. باورهای عمیق تا حد زیادی محصول جامعهپذیری دوران کودکی افراد است و البته که تغییر آنها بسیار دشوار است و نباید فراموش کنیم که سیاست مدارهای ما در دوران کودکی خود در چه شرایطی بزرگ شده اند.
در این خصوص طیفی وجود دارد که ساختارهای فرصت و نحوه اجماع از نگاه رهبران سیاسی جامعه را نشان می دهد.
سیستم اول | سیستم دوم | سیستم سوم | سیستم چهارم |
مشارکتی | مشاوره ای | پدرسالاری خیرخواه | دیکتاتوری |
لذا و با این تفاسیر طبیعی است که زمینه دیجیتالی شدن و حاکمیت دیجیتال مسیر پر پیچ و خم خود را داشته باشد و این سطح از تضاد افکار و پارادوکس ها دقیقا به خاطر همین باورهای عمیق اساسی است که خروجی های مختلفی را در سیاست ها و خط مشی گذاری های کشور به جای می گذارد. در خیلی از موارد دیده شده است سوگیری ها صرفا ریشه در مقوله شناخت شناسی آنها داشته است و خروجی را از مدیریت پدرانه به مداخلات پدرانه تبدیل کرده است.
مسئله دانش ادراک شده یکی از دیگر منابع مفید برای شناسایی چالش های اصلی در دولت ها است و به گفته هایک این سطح از ادراک بیشتر از اینکه ادراکی جمعی باشد ، ادراکی شخصی است او ریشه این ادراک را در شخصیت افراد می داند و آن را به عوامل زیر دسته بندی می کند.
- وراثت: صفاتی که بصورت ژنتیکی از پدر و مادر به فرزند منتقل می شوند.
- اکتسابی: ویژگی هایی از محیط ، که عمدتا در دوران کودکی به فرد منتقل می شود.
- موقعیت: حالت هایی از شخصیت که از ریشه وارثت و اکتسابی بودن بدست آورده ایم ولی به دلیل قرارگرفتن در وضعیت و شرایط جدید تغییر می کنند. ( مثل قرار گرفتن در یک پست و مقام سیاسی )
لذا با وجود چنین پیچیدگی هایی در علوم اجتماعی و عدم استفاده از داده ها به عنوان ابزارهای نوین مدیریتی چطور می توان اطمینان حاصل نمود که خود سازماندهی ها و تصمیم گیری های عمومی مدیران و سیاست مدران سبب پیچیده تر شدن مسائل در جامعه امروزی نشود ، جایی که تصمیم گیری های آنها باید بر مبنا و خروجی های علم داده باشد و آنها بایستی در این مسیر از نظرات مشاوران و دانشمندان علم داده استفاده کنند تا اتکای صرف به بدنه دولتی و یاران مورد اعتمادی که احتمالا آلوده موضوع فقر دانش هستند.
جمع بندی:
حال اگر بخواهیم پاسخ سوال مطرح شده اول را بدهیم. احتمالا راه برون رفت از بحران های پیچیده در عصر حکمرانی دیجیتال بهره جویی از مدیریت دولتی از نوع مشارکتی - مشاوره ای است جایی که دولت ها بایستی برای خود دانشمندان علم داده آن هم در تخصص های مختلف از اداره امور مملکت داری تربیت کنند. پس شاید بتوان گفت ، پایند بودن به این پارادایم و تربیت چنین نسلی برای آینده مدیران دولتی به احتمال قوی بخشی از مشکل فقر دانشی در دولت ها را بر طرف می کند و شاید ظهور حکمرانی دیجیتال این شرایط را برای مدیریت دولتی کشور ایجاد نماید.
دیدگاه خود را بنویسید